سمیولوژی اعصاب
نواحی آناتومیک مختلف مغز شامل: لوب تمپورال، اکسی پیتال ،لوب پریتال و لوب فرونتال است.
در نمای همیسفریک که از خارج به مغز نگاه میکنیم لوب تمپورال و بخشهایی از لوب اکسی پیتال و فرونتال دیده میشود.
در نمای همیسفریک که از خارج به مغز نگاه میکنیم لوب تمپورال و بخشهایی از لوب اکسی پیتال و فرونتال دیده میشود.
در نمای ساژیتال
بخشهایی از لوب اکسیپیتال و قسمت عظیمی از لوب پریتال، بخشهایی از لوب فرونتال و کورپوس کالازوم ( نواحی ارتباطی مغز) و تالاموس و مخچه و بخشی از قسمت داخلی لوب تمپورال که به آن ناحیه مژیال گفته میشود مشاهده میشود.
از قسمت تحتانی ساقه مغز و قسمت تحتانی نیکرهها دیده میشود.
نورون فوقانی و تحتانی و یا سیستم عصبی مرکزی و سیستم عصبی محیطی داریم. دو قسمت موتور
که موتور نورون فوقانی از سلول های لایه پیرامیدال کرتکس شروع میشوند و به شاخ قدامی نخاع ختم
می شوند و سیستم تحتانی از شاخ قدامی نخاع شروع و به عضلات ختم میشود. به این مسیر تا شاخ قدامی سیستم عصبی مرکزی میگویند. و سیستم عصبی محیطی که این مسیر از کرتکس به ساب کورتکس و بعد به ساقه مغز میرودو در انتها به نخاع ختم میشود و راه های آوران نیز به همین شکل از محیط آمده و ابتدا وارد ستون خلفی و جانبی و قدامی نخاع شده و پیام را به سمت بالا انتقال میدهند.
سیستم اتونوم :از 31 جفت زنجیره سمپاتیک در اطراف ستون فقرات که مربوط به راههای سمپاتیک هستند و در اطراف شرایین عبور و به سمت ارگان مربوطه میروند و پاراسمپاتیک که گانگلیونهایشان در نزدیک احشا قرار دارد تشکیل شده است. برای مثال پاراسمپاتیک چشم روی سلیاری بادی است و پاراسمپاتیک قلب روی قلب ولی سمپاتیک گانگلیونهایش روی ستون فقرات قرار دارد.
لوب اکسیپیتال عملش پردازش اطلاعات بینایی است،لوب تمپورال پیام های شنوایی را پردازش میکند، پریتال بیشتر حسی و فرونتال بیشتر حرکتی.
12 جفت اعصاب کرانیال داریم که شماره یک الفکتوری است که مربوط به حس بویایی میباشد و پیام ها را به بولب بویایی منتقل میکند و از آنجا به قسمتهای تحتانی لوب فرونتال رفته و تفسیر میشود.
زوج شماره 2 اپتیک است که پیام های بینایی را از محیط گرفته و در کیاسما تقاطع پیدا کرده و در نهایت در لوب اکسیپیتال پیام ها پردازش میشوند.
عضلات محرکه چشم که زوجهای 3 و 4 و 6 در آن نقش دارند که هستههایشان در ساقه مغز قرار دارد.
عصب زوج 5 که 3/2 قدامی جمجمه و مغز را حس میدهد و حرکتی آن نیز مربوط به عضلات فک است و هسته اصلی آن که حرکتی است در پل مغزی قرار دارد ولی هسته های حسی آن از نخاع شروع شده و تا مغز میانی ادامه پیدا میکند.
عصب زوج 7 که حسی و حرکتی و پاراسمپاتیک است که حرکتی آن بیشتر حرکت عضلات سطحی صورت میباشد و حرکت عضلات عمقی و قدرتمند فک برعهده عصب زوج 5( تریژمینال) است. عصب زوج 7 از داخل اینترنال ادیتوری آمده و هسته آن نیز در داخل پل مغزی قرار دارد.
عصب زوج 8 که جز کخلآر (حلزون) آن در شنوایی نقش دارد که حلزون 2 دور و نیم به دور خودش میپیچد و قسمت دیگر از عصب 8 جز تعادلی یا وستیبولار است که سه مجرای نیم دایره است. هسته عصب زوج 8 در داخل پل مغزی قرار دارد که 4 هسته ککلار و 4 هسته وستیبولار دارد.
گلوسوفارنژیال(زوج 9) که هم حسی و هم حرکتی و هم پاراسمپاتیک میباشد.
زوج 10:که اکثراً احشا و عضلات حنجره را عصبدهی میکند
زوج 11: که عضلات تراپزیوس و استرنوکلیدوماستویید را عصب دهی میکند که هسته آن در داخل گردن و بصلالنخاع قرار دارد.
زوج 12:هایپوگلوسال که به زبان عصب میدهد.
از قسمت تحتانی ساقه مغز و قسمت تحتانی نیکرهها دیده میشود.
نورون فوقانی و تحتانی و یا سیستم عصبی مرکزی و سیستم عصبی محیطی داریم. دو قسمت موتور
که موتور نورون فوقانی از سلول های لایه پیرامیدال کرتکس شروع میشوند و به شاخ قدامی نخاع ختم
می شوند و سیستم تحتانی از شاخ قدامی نخاع شروع و به عضلات ختم میشود. به این مسیر تا شاخ قدامی سیستم عصبی مرکزی میگویند. و سیستم عصبی محیطی که این مسیر از کرتکس به ساب کورتکس و بعد به ساقه مغز میرودو در انتها به نخاع ختم میشود و راه های آوران نیز به همین شکل از محیط آمده و ابتدا وارد ستون خلفی و جانبی و قدامی نخاع شده و پیام را به سمت بالا انتقال میدهند.
سیستم اتونوم :از 31 جفت زنجیره سمپاتیک در اطراف ستون فقرات که مربوط به راههای سمپاتیک هستند و در اطراف شرایین عبور و به سمت ارگان مربوطه میروند و پاراسمپاتیک که گانگلیونهایشان در نزدیک احشا قرار دارد تشکیل شده است. برای مثال پاراسمپاتیک چشم روی سلیاری بادی است و پاراسمپاتیک قلب روی قلب ولی سمپاتیک گانگلیونهایش روی ستون فقرات قرار دارد.
لوب اکسیپیتال عملش پردازش اطلاعات بینایی است،لوب تمپورال پیام های شنوایی را پردازش میکند، پریتال بیشتر حسی و فرونتال بیشتر حرکتی.
12 جفت اعصاب کرانیال داریم که شماره یک الفکتوری است که مربوط به حس بویایی میباشد و پیام ها را به بولب بویایی منتقل میکند و از آنجا به قسمتهای تحتانی لوب فرونتال رفته و تفسیر میشود.
زوج شماره 2 اپتیک است که پیام های بینایی را از محیط گرفته و در کیاسما تقاطع پیدا کرده و در نهایت در لوب اکسیپیتال پیام ها پردازش میشوند.
عضلات محرکه چشم که زوجهای 3 و 4 و 6 در آن نقش دارند که هستههایشان در ساقه مغز قرار دارد.
عصب زوج 5 که 3/2 قدامی جمجمه و مغز را حس میدهد و حرکتی آن نیز مربوط به عضلات فک است و هسته اصلی آن که حرکتی است در پل مغزی قرار دارد ولی هسته های حسی آن از نخاع شروع شده و تا مغز میانی ادامه پیدا میکند.
عصب زوج 7 که حسی و حرکتی و پاراسمپاتیک است که حرکتی آن بیشتر حرکت عضلات سطحی صورت میباشد و حرکت عضلات عمقی و قدرتمند فک برعهده عصب زوج 5( تریژمینال) است. عصب زوج 7 از داخل اینترنال ادیتوری آمده و هسته آن نیز در داخل پل مغزی قرار دارد.
عصب زوج 8 که جز کخلآر (حلزون) آن در شنوایی نقش دارد که حلزون 2 دور و نیم به دور خودش میپیچد و قسمت دیگر از عصب 8 جز تعادلی یا وستیبولار است که سه مجرای نیم دایره است. هسته عصب زوج 8 در داخل پل مغزی قرار دارد که 4 هسته ککلار و 4 هسته وستیبولار دارد.
گلوسوفارنژیال(زوج 9) که هم حسی و هم حرکتی و هم پاراسمپاتیک میباشد.
زوج 10:که اکثراً احشا و عضلات حنجره را عصبدهی میکند
زوج 11: که عضلات تراپزیوس و استرنوکلیدوماستویید را عصب دهی میکند که هسته آن در داخل گردن و بصلالنخاع قرار دارد.
زوج 12:هایپوگلوسال که به زبان عصب میدهد.
به منحنیهایی که درماتومهای حسی بدن را نشان میدهد فونکیگارد میگویند.
که این نواحی را با سوزن زدن بر پوست معین کرده و ناحیه درگیری درماتوم نخاعی را مشخص میکنیم.
وسایل لازم برای انجام معاینه نورولوژی عبارتند از:افتالموسکوپ، سواب ، چکش رفلکس ، آبسلانگ ، دیاپازون 128 یا 256 ،سوزن برای بررسی حس و کارت اسنلن .
معاینه سیستم موتور یا حرکتی:
اولین معاینه در سیستم موتور نگاه است و ببینیم که عضلات متناسب با سن وجنس فرد هست یا خیر. ممکن است هایپرتروفی باشد( بیشتر در ورزشکاران) یا اینکه ممکن است که عضلات آتروفیک باشند برای مثال ناحیه قفسه سینه را نگاه میکنیم و از روی عضلات ناحیه و دیده شدن دندهها میتوانیم معیاری برای حجم عضلانی داشته باشیم.
گاهی برخی افراد دارای عضلات هایپرتروفی هستند ولی ورزشکار نبوده واین منشا بیماری دارد و این افراد دچار میوتونی هستند و عضلات این افراد دائم منقبض شده و زمان شل شدن عضلاتشان کوتاه است و به این بیماری تامسون میگویند و فرد با وجود هایپرتروفی بودن عضلات توان عضلانیش کم است(پهلوان پنبه). از نظر شیوع، بیماری تامسون بیماری نادری است. مثال دیگر در بچه هایی که دوشن دارند و دچار یک نوع میوپاتی دیستروفیک هستند و معمولاً تا سن 3و 4 سالگی فوت میکنند و این بچهها از نظر عضلانی بسیار هایپرتروفی هستند ولی توان بلند شدن هم ندارند و در نهایت عضلات سینهای درگیر شده و فوت میکنند.
بعد از نگاه مرحله دوم در معاینه موتور لمس است. در لمس تون عضلانی را چک میکنیم که این تون به علت عصبدهی مداوم در صفحه حرکتی میباشد که این صفحه حرکتی از یک درماتوم نخاعی و یک ریشه عصبی و چند رشته عضلانی تشکیل شده که این تون هیچگاه از بین نمیرود و کمترین میزان آن درمرحلهی خواب غیر رم است.
در برخی افراد این تون خیلی افزایش یافته که در اندام فوقانی دچار ادداکشن بازو(بازو به سمت قفسه سینه میآید) و فلکشن آرنج و تا حدودی فلکشن انگشتان هستند که به آن اسپاستیسیته اندام فوقانی میگویند و این فرد هایپرتون است.
در اندام تحتانی برعکس تمایل به وضعیت هایپراکستنشن دارد برای مثال در هنگام خم کردن پا بر روی تنه وخم کردن زانو و در مقابل درسیفلکشن مچ پا مقاومت میکند و هایپراکستنشن وضعیت هایپراسپاستیسیته اندام تحتانی است(در مقابل بسته شدن و تا کردن مقاومت میکند) در حالی که در اندام فوقانی هایپرفلکشن وضعیت هایپراسپاستیسیته است(در مقابل باز شدن مقاومت میکند). اما در فرد نرمال اندام را میتوان به صورت پسیو و به راحتی و بدون
مقاومت حرکت داد پس دراسپاستیسیته مقاومت در برابر حرکات پسیو در یک جهت وجود دارد، در اندام فوقانی مقاومت در جهت اکستنشن و در اندام تحتانی مقاومت در جهت فلکشن وجود دارد. اسپاستیسیته همچنین وابسته به سرعت است یعنی هرچه سریعتر بکشیم مقاومت نیز افزایش مییابد. خاصیت دیگر اسپاستیسیته این است که در ابتدای حرکت پسیو بیشتر است ودر انتها دیگر ول میکند ومقاومت نمیکند.
نوع دیگری از مقاومت وجود دارد که به آن ریجیدیتی میگویند که در اینجا مقاومت در برابر حرکت در هر دو جهت
است و در افرادی که دچار اشکال در گانگلیونهای بازال هستند مثل بیماری پارکینسون دیده میشود و این مقاومت وابسته به سرعت نیست و همچنین در کل دامنه حرکت وجود دارد و گاهی اوقات حالت چرخدندهای(در حرکت) پیدا میکند و به آن چرخدنده میگویند.
وسایل لازم برای انجام معاینه نورولوژی عبارتند از:افتالموسکوپ، سواب ، چکش رفلکس ، آبسلانگ ، دیاپازون 128 یا 256 ،سوزن برای بررسی حس و کارت اسنلن .
معاینه سیستم موتور یا حرکتی:
اولین معاینه در سیستم موتور نگاه است و ببینیم که عضلات متناسب با سن وجنس فرد هست یا خیر. ممکن است هایپرتروفی باشد( بیشتر در ورزشکاران) یا اینکه ممکن است که عضلات آتروفیک باشند برای مثال ناحیه قفسه سینه را نگاه میکنیم و از روی عضلات ناحیه و دیده شدن دندهها میتوانیم معیاری برای حجم عضلانی داشته باشیم.
گاهی برخی افراد دارای عضلات هایپرتروفی هستند ولی ورزشکار نبوده واین منشا بیماری دارد و این افراد دچار میوتونی هستند و عضلات این افراد دائم منقبض شده و زمان شل شدن عضلاتشان کوتاه است و به این بیماری تامسون میگویند و فرد با وجود هایپرتروفی بودن عضلات توان عضلانیش کم است(پهلوان پنبه). از نظر شیوع، بیماری تامسون بیماری نادری است. مثال دیگر در بچه هایی که دوشن دارند و دچار یک نوع میوپاتی دیستروفیک هستند و معمولاً تا سن 3و 4 سالگی فوت میکنند و این بچهها از نظر عضلانی بسیار هایپرتروفی هستند ولی توان بلند شدن هم ندارند و در نهایت عضلات سینهای درگیر شده و فوت میکنند.
بعد از نگاه مرحله دوم در معاینه موتور لمس است. در لمس تون عضلانی را چک میکنیم که این تون به علت عصبدهی مداوم در صفحه حرکتی میباشد که این صفحه حرکتی از یک درماتوم نخاعی و یک ریشه عصبی و چند رشته عضلانی تشکیل شده که این تون هیچگاه از بین نمیرود و کمترین میزان آن درمرحلهی خواب غیر رم است.
در برخی افراد این تون خیلی افزایش یافته که در اندام فوقانی دچار ادداکشن بازو(بازو به سمت قفسه سینه میآید) و فلکشن آرنج و تا حدودی فلکشن انگشتان هستند که به آن اسپاستیسیته اندام فوقانی میگویند و این فرد هایپرتون است.
در اندام تحتانی برعکس تمایل به وضعیت هایپراکستنشن دارد برای مثال در هنگام خم کردن پا بر روی تنه وخم کردن زانو و در مقابل درسیفلکشن مچ پا مقاومت میکند و هایپراکستنشن وضعیت هایپراسپاستیسیته اندام تحتانی است(در مقابل بسته شدن و تا کردن مقاومت میکند) در حالی که در اندام فوقانی هایپرفلکشن وضعیت هایپراسپاستیسیته است(در مقابل باز شدن مقاومت میکند). اما در فرد نرمال اندام را میتوان به صورت پسیو و به راحتی و بدون
مقاومت حرکت داد پس دراسپاستیسیته مقاومت در برابر حرکات پسیو در یک جهت وجود دارد، در اندام فوقانی مقاومت در جهت اکستنشن و در اندام تحتانی مقاومت در جهت فلکشن وجود دارد. اسپاستیسیته همچنین وابسته به سرعت است یعنی هرچه سریعتر بکشیم مقاومت نیز افزایش مییابد. خاصیت دیگر اسپاستیسیته این است که در ابتدای حرکت پسیو بیشتر است ودر انتها دیگر ول میکند ومقاومت نمیکند.
نوع دیگری از مقاومت وجود دارد که به آن ریجیدیتی میگویند که در اینجا مقاومت در برابر حرکت در هر دو جهت
است و در افرادی که دچار اشکال در گانگلیونهای بازال هستند مثل بیماری پارکینسون دیده میشود و این مقاومت وابسته به سرعت نیست و همچنین در کل دامنه حرکت وجود دارد و گاهی اوقات حالت چرخدندهای(در حرکت) پیدا میکند و به آن چرخدنده میگویند.
بیشتر بدانیم: منشا بیماری ام اس چیست؟
بعد از معاینه تونوسیته وارد معاینه فرس یا قدرت عضلانی میشویم که در اینجا معیار ما 5 از 5 است که قدرت
نرمال متناسب با سن وجنس فرد است. در 5 از 5 فرد دست خود را هم در برابر جاذبه و هم در مقابل مقاومت میتواند بالا آورد و دست خود را نگه دارد برای مثال یک وزنه یک کیلویی را بلند کند و نگه دارد.
4 از 5 :فرد جسم را بالا آورده ولی نمیتواند نگه دارد ( منظور از نگه داشتن در همان ابتدا است نه یک ساعت) .
3 از 5 :فرد فقط بر جاذبه غلبه میکند و اگر مقاومت قرار دهیم نمیتواند دستش را بالا آورد.
2 از 5: در مقابل جاذبه هم نمیتواند حرکت دهد و فقط در جهت افق( مثلاً روی تخت دست خود را حرکت دهد).
1 از 5 : فقط اندکی و به صورت جزیی میتواند انگشتان خود را حرکت دهد.
0 از 5 :هیچ گونه حرکتی در اندام مورد بررسی ما وجود ندارد.
نرمال متناسب با سن وجنس فرد است. در 5 از 5 فرد دست خود را هم در برابر جاذبه و هم در مقابل مقاومت میتواند بالا آورد و دست خود را نگه دارد برای مثال یک وزنه یک کیلویی را بلند کند و نگه دارد.
4 از 5 :فرد جسم را بالا آورده ولی نمیتواند نگه دارد ( منظور از نگه داشتن در همان ابتدا است نه یک ساعت) .
3 از 5 :فرد فقط بر جاذبه غلبه میکند و اگر مقاومت قرار دهیم نمیتواند دستش را بالا آورد.
2 از 5: در مقابل جاذبه هم نمیتواند حرکت دهد و فقط در جهت افق( مثلاً روی تخت دست خود را حرکت دهد).
1 از 5 : فقط اندکی و به صورت جزیی میتواند انگشتان خود را حرکت دهد.
0 از 5 :هیچ گونه حرکتی در اندام مورد بررسی ما وجود ندارد.
یک نوع از کاهش فرس عضلانی گلوبال است که کاهش قدرت به یک نسبت است. نوع دیگر کاهش
قدرت عضلانی به صورت گراس یا آشکار است که یک سمت بدن یا یک اندام از کار افتاده و یا یک سمت بدن عضلات دیستال و پروگزیمال به یک نسبت قدرتشان کاهش مییابد برای مثال فقط راست یا چپ و یا فقط اندام فوقانی، که به صورت واضح این حالت وجود دارد. در برخی افراد کاهش قدرت عضلانی به صورت درماتومال است که به آن سگمنتال هم میگویند که در آن فقط یک ناحیه قدرتش کاهش یافته مثلاً فقط عملکرد ابداکشن بازو ضعیف شده ولی می تواند دست پزشک را به خوبی فشار دهد یا مثلاً پایش را نمیتواند بالا آورد ولی انگشتان پا قدرت خوبی دارن در اینجا یا ریشههای عضلانی یا صفحه حرکتی و یا شبکه (مثال شبکه بازویی یا کمری) مشکل دارد. که باید دانست هر عمل بر عهده کدام عضلات است برای مثال فردی ممکن است مراجعه کند و در باز و بسته کردن انگشتان دست خود مشکل داشته باشد و سابقه شکستگی آرنج را نیز بدهد، میتوان این مورد را مطرح کرد که شاید عصب اولنار که از شیار اولکرانون رد میشود گیر افتاده و عصب اولنار فلج و دچار نوروپاتی عصب اولنار شده است. یا اینکه در اثر شکستن استخوان کلاویکل ممکن است فرد دچار مشکل در شبکه بازویی شود و دچار فلکسوپاتی گردنی گردد.
فردی 60 ساله با سابقه مصرف وارفارین مراجعه و نمیتواند به درستی راه رود و فلکشن ران و اکستنشن زانو را نمیتواند انجام دهد و در معاینه، سوزن که به ناحیه ران میزنیم به خوبی حس نمیکند و میتوان حدس زد که عصب فمورالش دچار مشکل شده است و میتوان گفت که این فرد دچار هماتوم عضله پسواس شده است به دلیل مسمومیت با وارفارین .
به اینها کاهش فرس درماتومال گفته میشود و بعد از معاینه متوجه میشویم تمام عضلات حرکتی این فرد به یک نسبت آسیب ندیدهاند.
برخی افراد هستند که فقط در بلند شدن مشکل دارن ولی زمانی بایستد راحت است و میتواند راه رود ولی مثل اردک راه میرود که میتوان حدس زد که این فرد دچار مشکل و میوپاتی در عضلات پروگزیمال(گلوتئوس ماگزیوس و مدیوس) لگن است. در میوپاتی ها بیشتر عضلات بزرگ پروگزیمال درگیر میشوند.
حالت دیگر این است که عضلات پروگزیمال فرد سالم است ولی عضلات دیستال دچار مشکل هستند و در گرفتن اجسام با دست مشکل دارد و مثل اسب راه میرود و پای خود را زیاد از روی زمین بلند میکند و مچ پایش حرکت بسیار کمی دارد که این حالت در جریان نوروپاتیها وجود دارد که قدرت عضلات پروگزیمال سالم است اما عضلات دیستال دچار مشکل هستند(مچ و دستها) که به مجموع این موارد کاهش قدرت سگمنتال یا درماتوم میگویند.
حرکات غیر طبیعی : فرد حرکت اضافی دارد .مثل ترمور (لرزش دستها) یا دائم دچار حرکت قسمتی از بدن
است که به آن کره میگویند که کره به حرکات اضافی غیرارادی با دامنه محدود و نسبتاً سریع در عضلات پروگزیمال گفته میشود. یا اینکه فرد دچار آتتوز است زبانش را نمیتواند بیرون آورد یا اینکه زمانی که زبانش را بیرون میاورد دیگر نمیتواند آن را به داخل برگرداند و یا اینکه دچار دیستونی است و عضلاتش به طور دائم در حالت انقباض قرار دارند که به این هم آتتوز میگویند مثلا ًدیستونی گردنی( تورتیکولی) پیدا کرده یا حالت اپیستوتونوس دارد و یا دیستونی شدید در مچ پا دچار شده که تاندونهایش دچار کشیدگی شده و در راه رفتن دچار مشکل شده است.
گاهی حرکات غیرطبیعی خود را به صورت اختلال در حرکت نشان میدهد که برای پیمودن مسافت کوتاه، مدت زیادی زمان میبرد که به این برادی کینزی گفته میشود که در افراد پارکینسونی دیده میشود و گاهی فرد برای مدت طولانی پلک نمیزند که این هم یک نوع برادیکینزی است که باز هم در افراد پارکینسونی دیده میشود یا اینکه فردی مراجعه میکند و یک صورت کاملاً عروسکی دارد و عضلات صورت اصلاً حرکت نمیکنند که باز هم این حالت نیز در افراد پارکینسونی وجود دارد و یا اینکه توان قورت دادن خود به خود آب دهان خود را ندارد و بعد از مدتی آب دهان از کنار دهانش میریزد که به آن سیالوره گفته میشود و تمام اینها اختلالات حرکتی هستند.
حرکات غیرطبیعی نشان دهنده درگیری عقده های قاعدهای مغز است که در واقع سیستم اکسترا پیرامیدال گفته میشود. یک سیستم پیرامیدال داریم که مسئول حرکت است و پیام را از کرتکس به عضلات میدهد ولی بخش اکسترا پیرامیدال مسئول کنترل حرکت است و دامنه و ریتم حرکت را تعیین میکند تا یک حرکت هماهنگ در بدن شکل بگیرد.
در معاینه سیستم موتور رفلکسها را نیز چک میکنیم که در اینجا رفلکسهای عمقی وتری را داریم که تک فیلامانی یا مونوسیناپتیک هستند و اینها یک بازوی آوران به نخاع از محیط و یک بازوی وابران به محیط از نخاع دارند که در این مسیر تنها یک سیناپس وجود دارد و زمانی که به تاندون ضربه میزنیم گیرنده کششی تاندون تحریک و پیام را به نخاع منتقل و از آنجا نیز پاسخ ارسال شده و عضله منقبض می شود. که رفلکسهای وتری عمقی در جریان نوروپاتیها یا رادیکولوپاتیها کاهش پیدا میکند یا از بین میروند و در جریان هایپراسپاستیسیتی یا هایپرتونیسیتی
(به طور کلی در جریان ضایعات موتور نورون فوقانی افزایش پیدا میکند.
به این افراد نمره میدهیم از نظر میزان رفلکس که 2+ حالت طبیعی است و 3+ و 4+ حالت افزایش یافته است و 1+ و 0 حالت کاهش یافته میباشد.
در 3+ رفلکس محکمی با زدن چکش ایجاد میشود یا حتی با انگشت نیز میتوان رفلکس را ایجاد کرد
در 4+ به حدی شدید است که حتی بگیریم محل دیگری به جز تاندون مثل استخوان تیبیا را نیز ضربه بزنید رفلکس و علاوه بر این ممکن است کلونوس هم داشته باشیم و وقتی یک ضربه میزنیم چندین بار منقبض میشود ایجاد میشودو یا اینکه زمانی پاتلا راست را میزنیم پاتلا چپ نیز منقبض میشود.
1+ : گرفتن رفلکس بسیار سخت است
0: به هیچ طریقی نمیتوان رفلکس به دست آورد
قدرت عضلانی به صورت گراس یا آشکار است که یک سمت بدن یا یک اندام از کار افتاده و یا یک سمت بدن عضلات دیستال و پروگزیمال به یک نسبت قدرتشان کاهش مییابد برای مثال فقط راست یا چپ و یا فقط اندام فوقانی، که به صورت واضح این حالت وجود دارد. در برخی افراد کاهش قدرت عضلانی به صورت درماتومال است که به آن سگمنتال هم میگویند که در آن فقط یک ناحیه قدرتش کاهش یافته مثلاً فقط عملکرد ابداکشن بازو ضعیف شده ولی می تواند دست پزشک را به خوبی فشار دهد یا مثلاً پایش را نمیتواند بالا آورد ولی انگشتان پا قدرت خوبی دارن در اینجا یا ریشههای عضلانی یا صفحه حرکتی و یا شبکه (مثال شبکه بازویی یا کمری) مشکل دارد. که باید دانست هر عمل بر عهده کدام عضلات است برای مثال فردی ممکن است مراجعه کند و در باز و بسته کردن انگشتان دست خود مشکل داشته باشد و سابقه شکستگی آرنج را نیز بدهد، میتوان این مورد را مطرح کرد که شاید عصب اولنار که از شیار اولکرانون رد میشود گیر افتاده و عصب اولنار فلج و دچار نوروپاتی عصب اولنار شده است. یا اینکه در اثر شکستن استخوان کلاویکل ممکن است فرد دچار مشکل در شبکه بازویی شود و دچار فلکسوپاتی گردنی گردد.
فردی 60 ساله با سابقه مصرف وارفارین مراجعه و نمیتواند به درستی راه رود و فلکشن ران و اکستنشن زانو را نمیتواند انجام دهد و در معاینه، سوزن که به ناحیه ران میزنیم به خوبی حس نمیکند و میتوان حدس زد که عصب فمورالش دچار مشکل شده است و میتوان گفت که این فرد دچار هماتوم عضله پسواس شده است به دلیل مسمومیت با وارفارین .
به اینها کاهش فرس درماتومال گفته میشود و بعد از معاینه متوجه میشویم تمام عضلات حرکتی این فرد به یک نسبت آسیب ندیدهاند.
برخی افراد هستند که فقط در بلند شدن مشکل دارن ولی زمانی بایستد راحت است و میتواند راه رود ولی مثل اردک راه میرود که میتوان حدس زد که این فرد دچار مشکل و میوپاتی در عضلات پروگزیمال(گلوتئوس ماگزیوس و مدیوس) لگن است. در میوپاتی ها بیشتر عضلات بزرگ پروگزیمال درگیر میشوند.
حالت دیگر این است که عضلات پروگزیمال فرد سالم است ولی عضلات دیستال دچار مشکل هستند و در گرفتن اجسام با دست مشکل دارد و مثل اسب راه میرود و پای خود را زیاد از روی زمین بلند میکند و مچ پایش حرکت بسیار کمی دارد که این حالت در جریان نوروپاتیها وجود دارد که قدرت عضلات پروگزیمال سالم است اما عضلات دیستال دچار مشکل هستند(مچ و دستها) که به مجموع این موارد کاهش قدرت سگمنتال یا درماتوم میگویند.
حرکات غیر طبیعی : فرد حرکت اضافی دارد .مثل ترمور (لرزش دستها) یا دائم دچار حرکت قسمتی از بدن
است که به آن کره میگویند که کره به حرکات اضافی غیرارادی با دامنه محدود و نسبتاً سریع در عضلات پروگزیمال گفته میشود. یا اینکه فرد دچار آتتوز است زبانش را نمیتواند بیرون آورد یا اینکه زمانی که زبانش را بیرون میاورد دیگر نمیتواند آن را به داخل برگرداند و یا اینکه دچار دیستونی است و عضلاتش به طور دائم در حالت انقباض قرار دارند که به این هم آتتوز میگویند مثلا ًدیستونی گردنی( تورتیکولی) پیدا کرده یا حالت اپیستوتونوس دارد و یا دیستونی شدید در مچ پا دچار شده که تاندونهایش دچار کشیدگی شده و در راه رفتن دچار مشکل شده است.
گاهی حرکات غیرطبیعی خود را به صورت اختلال در حرکت نشان میدهد که برای پیمودن مسافت کوتاه، مدت زیادی زمان میبرد که به این برادی کینزی گفته میشود که در افراد پارکینسونی دیده میشود و گاهی فرد برای مدت طولانی پلک نمیزند که این هم یک نوع برادیکینزی است که باز هم در افراد پارکینسونی دیده میشود یا اینکه فردی مراجعه میکند و یک صورت کاملاً عروسکی دارد و عضلات صورت اصلاً حرکت نمیکنند که باز هم این حالت نیز در افراد پارکینسونی وجود دارد و یا اینکه توان قورت دادن خود به خود آب دهان خود را ندارد و بعد از مدتی آب دهان از کنار دهانش میریزد که به آن سیالوره گفته میشود و تمام اینها اختلالات حرکتی هستند.
حرکات غیرطبیعی نشان دهنده درگیری عقده های قاعدهای مغز است که در واقع سیستم اکسترا پیرامیدال گفته میشود. یک سیستم پیرامیدال داریم که مسئول حرکت است و پیام را از کرتکس به عضلات میدهد ولی بخش اکسترا پیرامیدال مسئول کنترل حرکت است و دامنه و ریتم حرکت را تعیین میکند تا یک حرکت هماهنگ در بدن شکل بگیرد.
در معاینه سیستم موتور رفلکسها را نیز چک میکنیم که در اینجا رفلکسهای عمقی وتری را داریم که تک فیلامانی یا مونوسیناپتیک هستند و اینها یک بازوی آوران به نخاع از محیط و یک بازوی وابران به محیط از نخاع دارند که در این مسیر تنها یک سیناپس وجود دارد و زمانی که به تاندون ضربه میزنیم گیرنده کششی تاندون تحریک و پیام را به نخاع منتقل و از آنجا نیز پاسخ ارسال شده و عضله منقبض می شود. که رفلکسهای وتری عمقی در جریان نوروپاتیها یا رادیکولوپاتیها کاهش پیدا میکند یا از بین میروند و در جریان هایپراسپاستیسیتی یا هایپرتونیسیتی
(به طور کلی در جریان ضایعات موتور نورون فوقانی افزایش پیدا میکند.
به این افراد نمره میدهیم از نظر میزان رفلکس که 2+ حالت طبیعی است و 3+ و 4+ حالت افزایش یافته است و 1+ و 0 حالت کاهش یافته میباشد.
در 3+ رفلکس محکمی با زدن چکش ایجاد میشود یا حتی با انگشت نیز میتوان رفلکس را ایجاد کرد
در 4+ به حدی شدید است که حتی بگیریم محل دیگری به جز تاندون مثل استخوان تیبیا را نیز ضربه بزنید رفلکس و علاوه بر این ممکن است کلونوس هم داشته باشیم و وقتی یک ضربه میزنیم چندین بار منقبض میشود ایجاد میشودو یا اینکه زمانی پاتلا راست را میزنیم پاتلا چپ نیز منقبض میشود.
1+ : گرفتن رفلکس بسیار سخت است
0: به هیچ طریقی نمیتوان رفلکس به دست آورد
معاینه سیستم حسی
قسمت های مختلف نخاع که به آنها راههای اسپاینوتالامیک میگویند پیام را به تالاموس برده و آن نیز پیام را به کورتکس پریتال منتقل میکند، بر 3 قسم هستند قدامی، خارجی، خلفی که هر کدام از اینها مسئول انتقال حس خاصی هستند.
خارجی: درد و حرارت قدامی : حس سطحی خلفی: حس عمقی و ارتعاش
با سوزن زدن ستون خلفی و با آب سرد و گرم ستون خارجی و زمانی که پنبه روی صورت یا دست میمالیم یا اینکه فرد متوجه لباس خود هست در واقع ستون قدامی را چک میکنیم.
فردی که میتواند به راحتی و بدون نگاه کردن به پاهای خود راه رود و چشم بسته نیز توانایی راه رفتن را دارد این نشانه این است که حس موقعیت و جهتیابی او سالم است . افرادی که دچار این اختلال هستند در راه رفتن به پاهای خود نگاه میکنند و چشم خود را ببندند زمین میخورند و از همه مهمتر،از اینکه پای خود را از روی زمین بر دارن میترسن و نمیتواند تصور کند پایش روی هوا است یا زمین. راه دیگر چک کردن این افراد با دیاپازون است که زمانی روی زانو یا کرست ایلیاک و یا مالئول پا آنها دیاپازون را قرار میدهیم متوجه نمیشوند.
تست رومبرگ: به فرد میگوییم بایستد و دست خود را جلو بیاورد و بعد چشم خود را ببندد و ببینیم آیا می تواند تعادل خود را حفظ کند یا خیر که در واقع این تست نشان دهنده حس موقعیت است و اگر مشکل داشته باشد یعنی در ستونهاو یا راهای رساننده پیام به ستونها مشکل وجود دارد.
فردی که میتواند به راحتی و بدون نگاه کردن به پاهای خود راه رود و چشم بسته نیز توانایی راه رفتن را دارد این نشانه این است که حس موقعیت و جهتیابی او سالم است . افرادی که دچار این اختلال هستند در راه رفتن به پاهای خود نگاه میکنند و چشم خود را ببندند زمین میخورند و از همه مهمتر،از اینکه پای خود را از روی زمین بر دارن میترسن و نمیتواند تصور کند پایش روی هوا است یا زمین. راه دیگر چک کردن این افراد با دیاپازون است که زمانی روی زانو یا کرست ایلیاک و یا مالئول پا آنها دیاپازون را قرار میدهیم متوجه نمیشوند.
تست رومبرگ: به فرد میگوییم بایستد و دست خود را جلو بیاورد و بعد چشم خود را ببندد و ببینیم آیا می تواند تعادل خود را حفظ کند یا خیر که در واقع این تست نشان دهنده حس موقعیت است و اگر مشکل داشته باشد یعنی در ستونهاو یا راهای رساننده پیام به ستونها مشکل وجود دارد.
سطح حسی
کار دیگر در معاینه حسی، درجه حسی است که بر اساس درماتومهای مختلف حسی این عمل را انجام میدهیم و از بالا شروع به سوزن زدن یا لمس کردن میکنیم و از یک مقطعی بیمار ممکن است بگوید دیگر سوزن را حس نمیکند یا کمتر حس میکند و بهترین راه این است که از پشت این عمل را انجام دهیم واین نشانه درگیری نخاعی است و میتوان مقطع درگیری نخاعی را مشخص کرد.
معاینه سیستم مخچهای یا تعادلی
مخچه دو عمل را بر عهده دارد یکی حرکات ظریف و متناوب را برعهده دارد و دیگری تعادل عضلات چشم و تعادل در راه رفتن و تعادل عضلات تنه و عضلات اندام ها را بر عهده دارد و کار دیگر نقش در تونیسیته عضلات است که در مشکل مخچهای فرد دچار هایپوتونی میشود.
در افرادی که دچار هایپوتونی شدهاند در معاینه بر روی تخت ممکن است متوجه مشکلی نشویم اما همین که میایستد بسته به اینکه مخچه در کدام سمت آسیب دیده باشد فرد از همان سمت به زمین میخورد و به عبارتی فرد دچار همیآتاکسی شده است و این در حالی است که فرس عضلانی نرمال است.
مخچه در حرکات ظریف و الترنیتیو هم نقش دارد مثل پیانو نواختن و حرکات فینگر تونوس انجام دادن و…
در افراد اختلال مخچه حرکات چشم نیز دچار مشکل است و نیستاگموس دارد و تعادل حرکات چشمی را نیز دست میدهد این افراد همچنین کنترل عضلات بلع خود را نیز از دست میدهند و با هم هماهنگ نیستند و حرف زدنش نیز مختل است و عضلات تکلمی یا ارتیکولیشن با هم هماهنگ نیستند و حروف را به خوبی به زبان نمیاورد که به آن
اسلارد اسپیچ میگویند و علتش ناهماهنگی در عضلات صحبت کردن است و اصطلاحاً فرد دچار دیس آرتریااست. همچنین ممکن است فرد دچار دیسفاژی نیز شود یعنی در بلعیدن هم دچار مشکل گردد.
و آخرین مرحله معاینه نورولوژی این است که فرد بلند شود و راه رود که به آن معاینه گیت(محور) میگویند. در واقع دربسیاری از مواقع مانند حالت همیآتاکسی در معاینه چیزی پیدا نمیکنیم ولی همین که فرد بلند میشود متوجه میشویم که عدم تعادل به سمت چپ یا راست دارد.
در افرادی که دچار هایپوتونی شدهاند در معاینه بر روی تخت ممکن است متوجه مشکلی نشویم اما همین که میایستد بسته به اینکه مخچه در کدام سمت آسیب دیده باشد فرد از همان سمت به زمین میخورد و به عبارتی فرد دچار همیآتاکسی شده است و این در حالی است که فرس عضلانی نرمال است.
مخچه در حرکات ظریف و الترنیتیو هم نقش دارد مثل پیانو نواختن و حرکات فینگر تونوس انجام دادن و…
در افراد اختلال مخچه حرکات چشم نیز دچار مشکل است و نیستاگموس دارد و تعادل حرکات چشمی را نیز دست میدهد این افراد همچنین کنترل عضلات بلع خود را نیز از دست میدهند و با هم هماهنگ نیستند و حرف زدنش نیز مختل است و عضلات تکلمی یا ارتیکولیشن با هم هماهنگ نیستند و حروف را به خوبی به زبان نمیاورد که به آن
اسلارد اسپیچ میگویند و علتش ناهماهنگی در عضلات صحبت کردن است و اصطلاحاً فرد دچار دیس آرتریااست. همچنین ممکن است فرد دچار دیسفاژی نیز شود یعنی در بلعیدن هم دچار مشکل گردد.
و آخرین مرحله معاینه نورولوژی این است که فرد بلند شود و راه رود که به آن معاینه گیت(محور) میگویند. در واقع دربسیاری از مواقع مانند حالت همیآتاکسی در معاینه چیزی پیدا نمیکنیم ولی همین که فرد بلند میشود متوجه میشویم که عدم تعادل به سمت چپ یا راست دارد.
معاینات مخچه عبارتند از:
زدن انگشت به بینی، تاندم گیت و تست رومبرگ.
مسیر بینایی
شعاعهای نورانی از میدان بینایی آمده و در قسمتهای مقابل در رتین قرار میگیرند یعنی شعاعهای نازال میدان بینایی در قسمت تمپورال رتین قرار میگیرند و برعکس و اشیا را در رتین به صورت معکوس و برعکس مشاهده میکنیم یعنی چپ و راست و بالا و پایین برعکس میشود و سپس از رتین آمده و عصب اپتیک را
تشکیل میدهند قسمتهای نازال ، نازال عصب اپتیک و لترال ، لترال عصب اپتیک را تشکیل میدهد که لترالها در اپتیک ترکت را تشکیل میدهند که این کیاسما تقاطع نمیکنند و نازال ها تقاطع میکنند و بعد از آن مسیر بینایی
مسیر بینایی از الیاف لترال همان سمت و نازال سمت مقابل تشکیل میشود.
تشکیل میدهند قسمتهای نازال ، نازال عصب اپتیک و لترال ، لترال عصب اپتیک را تشکیل میدهد که لترالها در اپتیک ترکت را تشکیل میدهند که این کیاسما تقاطع نمیکنند و نازال ها تقاطع میکنند و بعد از آن مسیر بینایی
مسیر بینایی از الیاف لترال همان سمت و نازال سمت مقابل تشکیل میشود.